آیا فسخ نکاح به دلیل وجود عیب در زوجه ممکن است؟
فسخ در لغت به معنی باطل کردن و نقض کردن است. نکاح یا ازدواج عقدی است جهت شروع زندگی مشترک که بین زن و مرد در زمانی معین به وقوع میپیوندد. فسخ نکاح به راحتی امکان پذیر نیست بلکه شرایط خاص باید محرز گردد. بدین ترتیب با وجود عیوبی که مرد در زن پس از عقد ازدواج مشاهده مینماید میتواند بلافاصله دادخواست فسخ نکاح را به دادگاه دارای صلاحیت تقدیم نماید. در این مقاله از سایت تهران وکیل فقط به بررسی فسخ نکاح به دلیل وجود عیوب زوجه میپردازیم.
عیوب زن برای فسخ نکاح
مرد پس از عقد و شروع زندگی مشترک چنانچه عیوبی به شرح ذیل در زن مشاهده نمود میتواند دادخواست داده و عقد را فسخ نماید:
- قرن: قرن به فتح قاف و راء است. به استخوان یا گوشت زائدی که در فرج زن رشد کرده و مانع از وقوع نزدیکی زوجین میشود.
- افضاء: افضا یعنی یکی شدن مجرای بول و حیض در زن میباشد.
- جنون: بیماری روان پریشی است بصورت ادواری و یا دائمی در یک فرد دیده میشود.
- جذام: بیماری عفونی است که باعث ایجاد زخمهای عفونی بر روی پوست بدن و آسیب جدی به عصب دست و پا میشود.
- پیسی(برص): بیماری پوستی که سبب از بین رفتن رنگ پوست در بخشهای مختلف بدن میشود.
- زمین گیری
- نابینایی از هر دو چشم
عیوب فوق الذکر در صورتی بعد از عقد ازدواج ایجاد گردد، زن مستحق فسخ نکاح از طرف مرد نمیباشد. به عنوان مثال اگر زنی بعد از ازدواج دچار نابینایی از هر دو چشم شد مرد نمیتواند عقد را فسخ نماید. روال انجام دادخواست فسخ نکاح فسخ نکاح دارای فوریت میباشد. به محض اینکه مرد از عیوب زن که شامل موارد فوق الذکر بود اطلاع یافت باید دادخواست را به دادگاه تسلیم نماید. در صورتی که زمان نقش مهمی در رای دادگاه دارد. چنانچه از مدت زمان اطلاع مرد از عیب زن مطلع گردید و با گذشت زمان زیادی مثلا یک سال اقدام به ارائه دادخواست فسخ نمود رای دادگاه به موجب اتلاف وقت و گذراندن زمان زیاد موجب رد خواسته از طرف مرد به عنوان خواهان خواهد شد.
- ماده ۱۱۲۰ قانون مدنی : عقد نکاح به فسخ یا به طلاق یا به بذل مدت در عقد انقطاع منحل میشود.
- ماده ۱۱۲۱ قانون مدنی: جنون هر یک از زوجین به شرط استقرار اعم از این که مستمر یا ادواری باشد برای طرف مقابل موجب حق فسخ است.
- ماده ۱۱۲۳ قانون مدنی: عیوب ذیل در زن موجب حق فسخ برای مرد خواهد بود. (عیوب فوق الذکر)
- ماده ۱۱۲۴ قانون مدنی: عیوب زن در صورتی موجب حق فسخ برای مرد است که عیب مزبور در حال عقد وجود داشته است.
- ماده ۱۱۲۶ قانون مدنی: هر یک از زوجین که قبل از عقد عالم به امراض مذکوره در طرف دیگر بوده بعد از عقد فسخ نخواهد داشت.
- ماده ۱۱۲۷ قانون مدنی: هر گاه در یکی از طرفین صفت خاصی شرط شده و بعد از عقد معلوم شود که طرف مذکور فاقد وصف مقصود بوده برای طرف مقابل حق فسخ خواهد بود خواه وصف مذکور در عقد تصریح شده یا عقد متباینا بر آن واقع شده باشد.
فسخ نکاح به گفته یک دادخواست حقوقی بوده که بررسی پرونده فسخ نکاح در دادگاه صورت میپذیرد. بحث فسخ نکاح با تدلیس (فریب در ازدواج) فرق میکند. زیرا تدلیس همانطور از معنی لغوی آن پیداست به معنی فریب میباشد. پرونده فریب در ازدواج در دادسرا باید مطرح گردد چون فریب در ازدواج شکایتی کیفری است. فسخ نکاح فقط شامل بیماریهایی که در موارد فوق الذکر به آنها اشاره گردیده ولی تدلیس شامل صفاتی است که مرد یا زن در زمان وقوع عقد به خود نسبت داده اند مثل: کارمند بودن، دارا بودن مدرک تحصیلی، سالم بودن از نظر جسمی و غیره در حالی بعد از وقوع عقد این صفات را نداشتند.
مراحل انجام دادخواست جهت فسخ نکاح توسط مرد
ابتدا میتوان دادخواست خویش را با اطمینان از عیوب زن (برص، جنون، افضاء و غیره) را با مراجعه به دفاتر مرجع قضایی با ضمیمه کردن سایر مدارک جهت ارجاع به دادگاه مربوطه ارئه داد و سپس دادگاه رسیدگی پرونده ابلاغیه به طرفین جهت رسیدگی به پرونده ارسال مینماید. در همان جلسه اول دادرسی مرد در صورت اطمینان از عیوب زن میتواند از دادگاه بخواهد زن را به پزشکی قانونی جهت انجام معاینات پزشکی و اثبات عیوب بفرستند. دادگاه با بررسی پرونده اقدام به صدور رای مینماید. در دادخواست فسخ نکاح موضوع مدت زمان بسیار اهمیت دارد.
اگر زمان زیادی از عقد ازدواج سپری شده باشد معمولا دادگاهها دادخواست خواهان را رد و اقدام به صدور رد خواهان حتی با وجود عیوب زن رای به نفع مرد صادر نخواهد گردید. در اینجاست مرد به عنوان خواهان متضرر میگردد. برای دریافت اطلاعات تکمیلی با بنیاد وکلا در ارتباط باشید. بحث مهریه در فسخ نکاح مهریه در صورت تائید خواسته فسخ نکاح از طرف مرد، چنانچه نزدیکی صورت نگرفته باشد مردبا یکى از عیوب چهارگانه برص1 و جذام2 جنون3 و قَرَن4 در زن نکاح فسخ مىشود، به شرط آن که مرد بعد از این که علم به این عیب پیدا کرد، با زن مواقعه و آمیزش نکند. برخى قائل شدهاند عمیاء5 و عرجاء6(نابینایى و لنگى) نیز موجب فسخ نکاح است. ادله قول نخست: روایات باب اعم از صحیحه عبدالرحمن و غیر آن، بر فسخ نکاح در چهار مورد نخست دلالت دارد.
محمد بن یعقوب عن أبی على الأشعری عن محمد بن عبدالجبار عن صفوان بن یحیى عن عبدالرحمن بن أبی عبداللّه عن أبی عبداللّه(ع)، قال: المرأة تردّ مِن أربعة أشیاء: مِن البرص و الجذام والجنون و القرن و هو العفل مالم یقع علیها فإذا وقع علیها فلا؛7 عبدالرحمن بن ابى عبداللّه از امام صادق(ع) نقل کرده که فرمود: عقد نکاح زن با یکى از عیوب چهارگانه برص و جذام و جنون و قرن فسخ مىشود. قرن همان عفل است. جواز ردّ تا وقتى است که با زن آمیزش نکند اما اگر با زن آمیزش کرد، مرد حق ردّ ندارد و نکاح زن فسخ نمىشود. بیان دلالت روایت: دلالت روایت روشن است، در روایت قید «تدلیس» نیامده است، بنابراین حق فسخ براى مرد، مطلق است. معلوم است که سقوط حق ردّ در صورت آمیزش با زن بعد از علم به عیب محقّق مىشود.
پس اگر جهل به عیب داشت و پس از نزدیکى با زن دانست که در وى قرن و عفل هست، حق ردّ دارد. محمد بن یعقوب عن عدّة مِن أصحابنا عن سهل بن زیاد عن أحمد بن محمد عن رفاعة بن موسى عن أبی عبداللّه(ع)، قال: تردّ المرأة مِن العَفَل و البرص و الجذام و الجنون و أمّا ما سوى ذلک فلا؛8 رفاعة بن موسى از امام صادق(ع) نقل کرده که فرمود: زن با داشتن یکى از این چهار عیب عفل و برص و جذام و جنون برگردانده مىشود. اما در غیر این چهار عیب برگردانده نمىشود. از آن جا که سهل بن زیاد در اسناد این روایت آمده، ضعیف است، ولى شیخ با اسناد خود از محمد بن یعقوب آن را نقل کرده و محتوایش با روایت اوّل تطابق دارد، جز اینکه در این روایت افزوده است: در غیر این چهار عیب حق ردّ وجود ندارد.
دلالت روایت بر جواز ردّ زن با یکى از عیوب چهار گانه روشن است و اختلاف در ترتیب عیوب به مدعاى ما ضررى نمىزند. 3. محمد بن یعقوب عن محمد بن یحیى عن أحمد بن محمد عن ابن محبوب عن الحسن بن صالح، قال: سألتُ أبا عبداللّه(ع) عن رجل تزوّج أمرأة فوجد بها قرناء، قال: هذه لاتحبل و ینقبض زوجها عن مجامعتها تردّ على أهلها. قلتُ: فإنْ کان قد دخل بها؟ قال: إنْ کان علم قبل أنْ یجامعها ثمّ جامعها فقد رضی بها و إنْ لم یعلم إلاّ بعد ما جا معها فإنْ شاء بعد أمسکها و إنْ شاء، سرّحها إلى أهلها، و لها ما أخذتْ منه بما استحلّ مِن فرجها؛9 حسن بن صالح روایت مىکند که از امام صادق(ع) سوءال کردم در باره مردى که با زنى ازدواج کرده و در او عیب «قرن» دیده بود. امام(ع) فرمود: زن قرناء حامله نمىشود و شوهرش از مجامعت با وى بدش مىآید، به خانوادهاش برگردانده مىشود.
مىگوید: به امام عرض کردم که اگر آمیزش کرده باشد چطور؟ امام(ع) فرمود: اگر قبل از آمیزش علم به عیب زن داشت و با وى جماع کرد، به قرناء بودن زن راضى شده، اما اگر بعد از مجامعت، علم به عیب زن پیدا کرد، اگر خواست، او را نگه مىدارد و اگر خواست، او را به خانوادهاش بر مىگرداند و چون با او آمیزش کرده، باید مهر او را بپردازد. وجه استدلال نسبت به عیب قرن و عفل روشن است و روایت دلالت بر آن دارد که ردّ و اختیار فسخ بعد از علم به عیب و قبل از آمیزش تحقق پیدا مىکند. اما دلالت بر فسخ عقد بعد از آمیزش ندارد مگر آنکه عیب به گونهاى باشد که علم به آن حاصل نشود جز با آمیزش ـ مانند قرن ـ که دراین صورت مىتواند ردّ کند.