“رسانههای غربی بسیار درباره تاثیر جنگ اوکراین بر تضعیف اقتصاد، ارتش و جایگاه بینالمللی روسیه قلمفرسایی کردهاند اما کمتر پیش آمده که به آینده اوکراین توجه کنند. اوکراین حتی اگر هم بتواند تهاجم روسیه را به تمامی دفع کند، همچنان ممکن است تبدیل به یک کشور شکست خورده شود.”
به گزارش اخبار ورزشی، آستین وو، یک پژوهشگر آمریکایی حوزه سیاست خارجی در کالج ماکالستار شهر سنت پل ایالت مینهسوتا در تحلیلی درباره آینده پیش روی اوکراین برای پایگاه آمریکایی هیل نوشت:
«شایان ذکر است که اوکراین قبل از فوریه ۲۰۲۲ نیز اقتصاد پویایی نداشت. ولودیمیر زلنسکی بعد از کسب پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۱۹ اوکراین، کشوری را به ارث برد که از مشکلات اقتصادی، نرخ پایین زاد و ولد و نرخ بالای فساد رنج میبرد. جمعیت اوکراین در زمان اوج خود در سال ۱۹۹۳ حدود ۵۲ میلیون نفر بود اما تا سال ۲۰۱۳ کمی قبل از الحاق شبه جزیره کریمه به روسیه به سطح ۴۵.۵ میلیون نفر تنزل پیدا کرد. سازمان ملل برآورد کرده که جمعیت اوکراین تا سال ۲۰۵۰، ۲۰ درصد دیگر نیز کاهش پیدا خواهد کرد.
اوکراین قبل از شروع جنگ در این کشور از معضل فرار گسترده مغزها رنج میبرد و حالا نیز درگیر مهاجرت گسترده است. مهاجرت و کاهش جمعیت یک دور باطل را تشکیل میدهند؛ اینکه شهروندان به دلیل بی ثباتی سیاسی و چشم انداز اقتصادی ضعیف خاک کشورهایشان را ترک میکنند و همین کار باعث بدتر شدن همان مشکلاتی که آنها از آن فرار کردهاند، میشود.
علاوه بر معضل پایین بودن نرخ زاد و ولد و نرخ مهاجرت منفی، اقتصاد اوکراین از زمان استقلال پیدا کردن در سال ۱۹۹۱ رشد نکرده است. این کشور قبل از جنگ یکی از فقیرترین کشورهای اروپا محسوب میشد، نرخ بیکاری در آن حدود ۱۰ درصد برآورد شده و نرخ سرانه تولید ناخالص داخلی آن هم با کشور عراق قابل مقایسه است. طبق اعلام پایگاه “ترنسپرنسی” (شفافیت) اوکراین دومین کشور فاسد اروپا است. معضل فساد و عدم وجود فرصت به مهاجرات و فقر در اوکراین در دوره قبل از جنگ دامن زد.
حمله نظامی روسیه باعث بدتر شدن هر چه بیشتر اقتصاد از پیش ضعیف اوکراین شد. زیرساخت این کشور ویران شد و بر اساس برآوردها ۱۳۸ میلیارد دلار خسارت پیدا کرد. سامانههای برق رسانی، جاده و دیگر داراییهای حیاتی اوکراین به ویرانه تبدیل شدند. تولیدات کشاورزی اوکراین که ۴۰ درصد صادرات این کشور را تشکیل میدهد به میزان یک سوم کاهش پیدا کرد. در نهایت نیز میادین مین و حملات توپخانهای روسیه باعث شدهاند که بخش عمده حوزه شرق اوکراین زیر پوشش بمب های عمل نکرده و مین برود و تاثیر این معضل نیز تا چند دهه پا برجا است.
خیلی از ۱۵ میلیون اوکراینی که در داخل خاک کشور خود آواره شدند یا قادر به مشارکت در عملیاتهای اوکراین در ارتباط با جنگ نبوده یا برای زنده ماندن به منابع دولتی وابستگی دارند. آنهایی هم که فرار کردند نیز برای همیشه رفتهاند. پناهجویان اوکراینی در پذیرش جوامع کشورهای میزبان موفق بوده و بسیاری از آنها در کشورهای دیگر زندگی خود را ساختهاند. تجربه آوارگان جنگ در سوریه که در کشورهای میزبان رفتارهای خیلی بدی دیده و مشکلات خیلی بیشتری در جامعه پذیری دارند نشان داد که بعید است آوارگان حتی بعد از پایان جنگ به کشورشان باز گردند. آن قشری که احتمال بازگشتشان خیلی کمتر است افرادی با تحصیلات بالا و مهارتهای مهم هستند و این به مثابه تشدید فرار منابع انسانی ارزشمند است.
در پایان صرف نظر از این که جنگ در اوکراین چه نتیجهای داشته باشد، اما این جنگ آسیب خود را به این کشور وارد کرده است. زیرساخت اوکراین ویران و اقتصادش در هرج و مرج است و حالا افول ادامه دارش به سمت تبدیل شدن به یک کشور شکست خورده شتاب مرگباری پیدا کرده است. مردم اوکراین همچنان در جستجوی زندگی بهتر از این کشور فرار میکنند و آنهایی هم که باقی ماندهاند به کمکهای خارجی وابسته شدهاند. وضعیت برای این کشور در صورتی که بن بست در ضدحمله ارتشش ادامه یافته و مجبور به پذیرش شکستهای ارضی شود بدتر نیز میشود و این وضعیت ممکن است منجر به کودتا علیه زلنسکی و یا شاید حتی شروع یک جنگ داخلی در اوکراین شود.
حتی اگر اوکراین بتواند مناطق تحت کنترل روسیه را کاملا آزاد کند، مشکلاتش باز هم بیشتر خواهند شد. پیروز شدن اوکراین در این کارزار ممکن است چند سال طول کشیده و همچنان به کاسته شدن از جمعیت شرق اوکراین و کریمه منجر شود. اقتصاد اوکراین نیز بیش از پیش به دلیل جابجا شدن کارگران، آسیب به زیرساختها و بی اطمینانی در میان سرمایه گذاران تحت فشار قرار میگیرد. شاید طول کشیدن جنگ سبب شود که اوکراین به اهداف سیاسی و اخلاقی دست یابد اما مناطقی که باز پس میگیرد یک فشار اقتصادی و انسانی مضاعف برای کییف خواهند شد. همزمان، جریان کمک خارجی و اتحادی که این کشور در زمان جنگ تجربه کرد دیگر وجود نخواهد داشت و در کنار آن هزینه بازسازی و اسکان مجدد دراین کشور بالا خواهد بود و این وضعیت باعث ایجاد بی ثباتی سیاسی بیشتر میشود. آینده اوکراین حتی در صورت کسب پیروزی تیره و تار است.
رهبران آمریکا باید خیلی خوب از تبعاتی که جنگ طولانی مدت میتواند برای یک کشور به همراه داشته باشد مطلع باشند. تجارب آمریکا در سوریه، عراق و افغانستان همگی منجر به ایجاد هزینههای انسانی عظیم و نابودی نهادهای دولتی و اقتصادی شد. اروپا و آمریکا صرف نظر از این که اوکراین در جنگ پیروز بشود یا نشود مجبور میشوند در درجه اول با یک کشور شکست خورده وابسته به کمک خارجی و در درجه دوم بحران طولانی مدت مهاجران، چیزی شبیه بحرانی که پیش از این از سمت خاورمیانه و شمال آفریقا متوجه اروپا شد سر و کار داشته باشند. فرقش این است که این بار منشا بحران درست پشت در غرب است.»
انتهای پیام