دعای روز چهاردهم ماه مبارک رمضان + تفسیر
به گزارش خبرگزاری اخبار ورزشی؛ شرح دعای روز چهاردهم ماه مبارک رمضان به شرح ذیل است:
بسم الله الرحمن الرحیم
«اللهمّ لاتؤاخِذْنی فیهِ بالعَثراتِ واقِلْنی فیهِ من الخَطایا والهَفَواتِ ولاتَجْعَلْنی فیه غَرَضاً للبلایا والآفاتِ بِعِزّتِکَ یا عزّ المسْلمین»
«خدایا مؤاخذه نکن مرا در این روز به لغزشها و درگذر از من در آن از خطاها و بیهودگیها و قرار مده مرا در آن نشانه تیر بلاها و آفات، ای عزت دهنده مسلمانان. »
در این دعا، سه خواسته داریم. خواسته اول این است که میگوییم: خدایا! ما را به عثراتمان مواخذه مفرما. «عثرات» جمع «عثره» به معنای لغزش است، میگوییم: خدایا! تو بر لغزشهای ما خرده مگیر و مواخذه مکن. تمرد با عثره تفاوتهایی دارد. مقصود از «عثره» همان معصیت است.
ولی یک وقت است که انسان در راه اطاعت خداست، بنایش بر معصیت نیست و معمولاً و بطور متعارف در راه است، و معصیت نمیکند. ولی در عین حال گاه میشود که یک لغزشی پیدا میکند؛ یعنی یک مسائلی پیش میآید که به معصیت مبتلا میشود. این را «عثره» میگویند.
برای مثال این اسب و یا استری را که سوار میشویم؛ رام است؛ و از راه بیرون نمیرود و سر باز نمیزند و چموشی نمیکند، ولی گاه میشود که این حیوان سردست میرود؛ یعنی لغزش پیدا میکند، پایش میلغزد، شما این حیوان را بد نمیدانی؛ میگویی حیوان خوبی است و آن را نگه میداری. زیرا اسب اصیل سواری هم، گاهی میشود که سردست میرود.
اما یک وقت است که نه، یک حیوانی است که حالش را ندارد که راه برود و پیوسته باید شلاقش بزنی. در این حالت هم سرباز میزند، راه نمیرود یا گاهی از جاده بیرون میرود، گاهی میافتد، گاهی بر میخیزد؛ همه اینها را دارد. این، دیگر به درد تو نمیخورد. اگر این جور حیوانی را داشته باشی باید رهایش کنی.
ما بندگان خدا هم یک وقتی این است که بندهای در راه هستیم و بنایمان بر این نیست که معصیت بکنیم، حتیالامکان هم سعی ما بر این است که اطاعت بکنیم. کم و بیش هم اطاعت خدا را بجا میآوریم، فرائضمان را بجا میآوریم، ولی گاهی میشود که به واسطهِ یک پیش آمدهایی خطا میکنیم؛ عثره (یعنی لغزش) پیدا میکنیم. درست داریم راه میرویم، معمولاً هم در راه طاعت هستیم ولی گاهی پایمان میلغزد. مثل یک جایی که برف است، یخبندان است، پایمان میلغزد.
یک وقتی وقایعی اتفاق میافتد که ما نمیتوانیم خودمان را حفظ کنیم و خدای نکرده معصیت میکنیم. این است که انسان مومن در این دعا میگوید: خدایا! من در راه اطاعت تو هستم و نمیخواهم که معصیت بکنم، قصد خاصی ندارم که معصیت بکنم، ولی چه کنم! من بشرم و بشر در معرض خطاست و گاهی لغزش پیش میآید. از این جهت خدایا مرا به خاطر این گونه لغزشهایم مواخذه مکن.
«واقلنی فیه من الخطایا و الهفوات» و اقاله کن مرا: یعنی در گذر از من به واسطه خطاهایی که از من سر میزند و لغزشهایی که برایم پیش میآید. «ولا تجعلنی فیه عرضاً للبلایا و الافات» خدایا! مرا غرض و نشانه بلاها و آفتها قرار مده.
بلا شریک زندگی است
در اینجا نکته ظریفی است که باید به آن توجه بکنیم و آن اینکه بلا و آفت لازمه زندگی دنیاست و زندگی در دنیا بدون بلاامکان ندارد. چنانکه حضرت امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: «الدنیا دار بالبلاء محفوفه» اصلاً این روزگار در بلاپیچیده شده است و اطرافش را بلا فرا گرفته است. کیست که در زندگی خود بلا نداشته باشد؟ کیست که مصیبت نداشته باشد؟ کیست که هر روزی یک بلا و یک مصیبتی نداشته باشد؟ اصلاً دار، دارالبلاء است. پس آدمی که دعا میکند شایسته نیست که بگوید: «خدایا! هیچ بلایی بر سر من نیاور».
این غلط است اگر دعا بکند که خدایا! بلا بر سر من نیاور. بر خلاف سنت طبیعت و سنت الهی است. اصلاً خدا ما را خلق کرده است، برای اینکه از طریق بلاها امتحانمان بکند.
این بلاها همهاش امتحان است. بلا، اصلاً به معنای اختیار و امتحان است. پس بلا به عنوان یک واقعیت، شریک زندگی دنیایی هست ولی این دعا با یک ظرافتی میگوید: خدایا! جوری نباشد که من نشانه بلاها و آفات قرار بگیرم. «غرض» به معنای نشانه است. در تیراندازی جای خاصی را هدف قرار میدهند، آنهایی که تیر میزنند میخواهند همه تیرهایشان را به آن هدف بزنند.
اینجا چنین تشبیهی کرده است و میگوید جوری نباشد که همه بلاها و حوادث روزگار مرا هدف قرار داده باشند که دائماً تیر بلا بر من فرود بیاید و من غرق در مصیبت و بلا و آفت باشم. البته این دعایی معقول و شایسته است، که اگر از خدا چنین چیزی بخواهیم خوب است.
در فراز پایانی این دعا هم میخوانیم: «بعزتک یا عزالمسلمین». اصل معنای عزت این است که کسی آنقدر مقامش عالی باشد، بزرگی داشته باشد که هیچکس نتواند به او دسترسی پیدا بکند؛ یعنی، هیچکس نتواند مزاحمش بشود، و هیچ چیز نمیتواند به او اصابت بکند.
عزیز به تمام معنا خداست
به چیز کمیابی که در دسترس نباشد نیز عزیز گفته میشود، همانطور که به صاحب مرتبه عالی و شرافت و بزرگی، عزیز اطلاق میگردد. عزیز به تمام معنا، خداست. خداست که بر همهِ موجودات قادر است و هیچکس دسترسی به ذات مقدس او ندارد، و هیچکس توان ندارد که بر خلاف اراده خداکاری بکند.
البته مقصود اراده تکوینی حقتعالی است که هیچکس نمیتواند از آن جلوگیری بکند، یا مزاحمتی پیش بیاورد ـ این معنای عزت خداوند است.
خدایا! به حق عزت تو که هیچکس نمیتواند به آن اصابت بکند و تویی که به همه عزت میدهی. عزت مختص به توست و هر کس هم عزتی داشته باشد از ناحیه تو به او داده شده است.
خدایا! بازخواست مکن مرا به لغزشهایی که برای من اتفاق میافتد. عذر مرا بپذیر در نابکاریهایی که ازروی خطا از من سر میزند و عذر مرا بپذیر و در این روز از خطاها و لغزشهایم درگذر، خدایا! وضع به گونهای نباشد که در این دنیا من نشانه تیرهای بلایا و آفات بشوم.
به حق عزت و برتری و بزرگواری تو،ای عزت بخش به مسلمانان، همانا که «ولله العزه` و لرسوله و للمؤمنین»۱ تویی که به مؤمنین عزت بخشیدهای.
————
پینویسها:
۱ـ سوره منافقون آیه ۸