اقتصادی

نگاه ایران به ترکیه در دوران پسا اردوغان/قلیچداراوغلو برای ما بهتر است یا اردوغان؟

خیلی‌ها می‌پرسند که اردوغان برای ما بهتر است یا قلیچداراوغلو؟ می‌توان پاسخ‌های متفاوتی داد؛ می‌شود گفت که تحت یک شرایط خاص هر دو خوبند و در شرایطی دیگر هیچکدام. از دیدگاهی دیگر می‌شود گفت که خودمان برای خودمان بهتریم! ولی معمولاً در این بزنگاه‌ها، پرسش‌گران را خوش‌تر آن آید که تنها دست بر یک گزینه بگذاری و بگویی این! در این حالت باید گفت کار کردن با طیب یا کمال، دو حال و هوای متفاوت است و مزایا و نگرانی‌های جداگانه دارد.

«محمد علی دستمالی» پژوهش‌گر مطالعات ترکیه در یادداشتی درباره پیامدهای انتخابات ترکیه و اثر آن بر روابط ایران و این کشور  برای ایسنلاپلاس نوشت:

انتخابات سراسری و ریاست جمهوری ترکیه، برخلاف نظر برخی رسانه‌های غربی، مهم‌ترین انتخابات قرن نیست! اما تحولاتی که قرار است در ترکیه روی دهد، به عنوان بخشی از نوسازی‌ها و دگرگونی‌های منطقه‌ای، از بسیاری جهات، برای ایران و دیگر کنش‌گران منطقه، اهمیت حیاتی دارد.

ممکن است؛ عنوانی که برای این یادداشت برگزیده‌ام، حاکی از نوعی سوگیری آرزومندانه و دوری از باور و نگرش مبتنی بر عدم قطعیت باشد. پس بگذارید توضیح دهم که از دید من، چرا و تحت چه شرایطی، مقطع «پسااردوغان» مهم است.

روند کنونی تحولات سیاسی و اجتماعی ترکیه، ژرفا و گستردگی بحران اقتصادی موجود در این کشور و ناکارآمدی و زمین‌گیر شدن آکپارتی یا حزب عدالت و توسعه (AKP)، به موازات نتایج مکرر نظرسنجی‌های میدانی، ظن و احتمال شکست اردوغان و پیروزی کمال قلیچداراوغلو را تقویت می‌کند. اما در هر حال، اگر بنا را بر این بگذاریم که ترکیه، بنا به دلایل بسیار، یک کشور قابل پیش‌بینی نیست و  پیش‌گویی قاطعانه معقول نیست، در این صورت باید به اجمال و کوتاه و مختصر بگویم؛ اگر اردوغان بماند، در ترکیه، در بر همین پاشنه خواهد چرخید و اساساً حرف چندانی برای گفتن نمی‌ماند. در صورت برد مجدد اردوغان، ترکیه وارد مقطع کش‌دار ایستایی و رکود می‌شود و موجی از سرخوردگی و افسردگی سیاسی، احزاب مخالف و هواداران آنها را در بر خواهد گرفت. بنابراین، آن سناریویی که ارزش بیشتری برای اندیشیدن و ایده‌پردازی دارد، احتمال پیروزی ائتلاف گسترده‌ی مخالفینی است که اتفاقاً نقطه اشتراک آنها، صرفاً کنار زدن اردوغان – باغچلی نیست، بلکه ایمان آوردن به اصل تکثر و چندصدایی برای حفظ بقای دموکراسی ترکیه است.

از اردوغان حرف می‌زنیم یا از ترکیه؟

این نکته مهم است که ادراک ما از وضعیت کلی «موازنات قدرت در منطقه»، «امنیت منطقه» و نگرش ما نسبت به مقوله‌ی «حکمرانی» و آخرین وضعیت «دموکراسی» در خاورمیانه چیست و کشوری به نام ترکیه، تا چه اندازه این ادراک را به چالش می‌کشد؟

از خودمان بپرسیم: ما دقیقا درباره‌ی کدام ترکیه حرف می‌زنیم؟ یک کشور واقعی در جوار مرزهای غربی ایران؟ یا کشور و حکومتی زائیده‌ی تصورات رسانه‌ای مبتنی بر سوگیری سیاسی؟ البته این یگانه پرسش مهم ما در مورد ترکیه نیست. شاید چند گام آن سوتر، به سطح عمیق‌تری از کنجکاوی سیاسی و منطقه‌ای برسیم و بپرسیم: آیا همزمان با آغاز برخی تحولات سیاسی مهم درباره نقش امارات، عربستان سعودی و قطر، ترکیه نیز در مقام یک کنش‌گر بیش‌فعال و دارای ویژگی‌های ژئوپولیتیکی و تاریخی خاص، وارد فاز دیگری از تغییرات درونی می‌شود و در عین حال، بر تحولات پیرامونی اثر می‌گذارد؟ یا قرار است ترکیه نیز در ایستگاهی بماند که گویی قطار دچار نقص فنی شده و برنامه‌ی حرکت، روشن نیست؟ اینها پرسش‌هایی هستند که نشان می‌دهند ترکیه کانّهُ ترکیه، برای ایران و خاورمیانه، چیزی فراتر از ماندن یا رفتن فردی به نام اردوغان است. چرا اشاره به این نکته مهم است؟ به این دلیل که این روزها، ما غالباً وقتی درباره ترکیه حرف می‌زنیم، معمولاً سطح گفت‌وگو و نظر را به این تقلیل می‌دهیم که اردوغان رفتنی است یا نیست! آن فضای فکری و تحلیلی که در رسانه‌ها و بعضاً در اتاق فکرهای ما درباره ترکیه شکل گرفته، تا حد زیادی درگیر تصورات القاء شده‌ی رسانه و سوگیری‌های مرسوم عقیدتی است و نسبت روشنی با شرایط عینی و واقعی ندارد.

کسانی که با تاریخچه‌ی ۲۲ ساله حزب عدالت و توسعه یا آکپارتی آشنا باشند، نیک می‌دانند که رجب طیب اردوغان در لیست بلندبالای موسسین این حزب و در جمع شاگردان اربکان که از حزب فضیلت انشعاب کردند، یگانه کارتِ آس و ستاره‌ی برتر نیست و اسامی مهم دیگری نیز در این لیست مشاهده می‌شوند که یکی یکی از قطار پیاده شدند یا بعضاً آنها را هل دادند و بیرون انداختند. افرادی همچون عبدالله گل، بلنت آرنچ، حیاتی یازیجی، بن‌علی ییلدرم، علی باباجان و چهره‌های دیگر، مجموعه‌ای از یک جریان بودند که با وجود تربیت سنتی حزبی و تشکیلاتی، در برابر استاد خود ایستادند و گفتند: نه! ولی با وجود پتانسیل جمعی آنان، ویترین جور دیگری چیده شد و نام اردوغان بر سر زبان‌ها افتاد.

برخی ویژگی‌ها و صفات فردی اردوغان، همچون فن بیان، قد و قامت، حاضرجوابی و حاضرمیدانی بودن، تلاش برای خودنمایی منطقه‌ای و بین‌المللی و استفاده‌ی گسترده از رسانه و رسانه و رسانه، او را تبدیل به چهره‌ای کرده که شهرتی بیش از ترکیه و آکپارتی دارد و خود همین موضوع، سرآغازی برای یک ایجاد خطای شناختی در ذهن ما و قدم نهادن در یک مسیر تحلیلی غلط است. اهمیت اندیشیدن به اهمیت نقش موسسین حزب حاکم ترکیه یا  آکپارتی، در این است که باید، مسیر شکل گرفتن حزب عدالت و توسعه و برآمدن بازیگری به نام اردوغان را، همچون یک خط در نظر آوریم. اگر از خود خط غافل شویم و صرفاً به نقطه بیاندیشیم، بدون شک، این بار نیز در ورطه‌ی خطای تازه‌ای می‌افتیم و به جای این که مسیر بیست سال اخیر کمالیست‌ها را دنبال کنیم؛ و به راهی بیاندیشیم که برآمدن کمال قلیچداراوغلو را ممکن کرد، دنبال این خواهیم افتاد که آیا او واقعاً یک علوی خراسانی تبار است و با ایران گرم خواهد گرفت؟ آیا او یک کُرد زازای مدافع حقوق اقلیت است؟ بنابراین، لازم است؛ هم در مورد اردوغان و هم درباره قلیچداراوغلو، به شرایط زمانه، کانون سیاسی و حزبی برآوردن آنان و پس‌زمینه‌ی گروهی و اجتماعی‌شان بنگریم و ببینیم چه نقشی تعریف شده است. آیا نقش به درستی ایفا شده یا عدولی شگرف و غیرمنتظره روی داده است؟ اتفاقاً خود موسسین حزب عدالت و توسعه و بسیاری از محافظه‌کارانی که از اردوغان روی‌گردان شدند، مبنای اصلی عقب‌گرد حزبی و سیاسی‌شان همین نکته بود! پیام افرادی همچون گل، باباجان و دیگران این است: ما خط بودیم اما تو، خط را از تخته سیاه ستردی و فقط نقطه‌ی خودت را به نمایش گذاشتی! قرار ما این نبود!

حکیمانه‌ترین سخن قیلچداراوغلو: به تنهایی نمی‌توانیم

می‌دانیم که اصلی‌ترین رقیب اردوغان در انتخابات ریاست جمهوری، کمال قلیچداراوغلو رهبر حزب جمهوری خلق است. او برای شکست اردوغان، از همراهی مستقیم ۵ حزب دیگر در ائتلاف ملت سود گرفته و به طور غیررسمی دو حامی ائتلافی دیگر نیز دارد که شامل «حزب دموکراتیک خلق‌ها (HDP)» و «حزب کارگر ترکیه(TIP)» است. با توجه به این که معمار و بازیگردان اصلی ائتلاف ملت، خود قلیچداراوغلو است، زمانی می‌توانیم ارزیابی روشنی از تحولات پیش رو داشته باشیم که حزب او را بهتر بشناسیم.

«حزب جمهوری خلق(CHP)» به عنوان پیرترین حزب خاورمیانه با عمر یک‌صد ساله، همزمان با بنیان نهادن جمهوری ترکیه، توسط مصطفی کمال تاسیس شده و در نظام تک حزبی، تا سال ۱۹۵۰ میلادی، یکه‌تاز میدان قدرت و حکمرانی بوده است. ربع نخست عُمر این حزب که اغلب سران و بزرگان آن از جمله آتاترک رئیس جمهور و اینونوی نخست وزیر، پاشا یا ژنرال بودند، تاریخ پرفراز و نشیبی از سرکوب و کشتار کردها و علویان، سرکوب اسلام‌گرایان، تعطیلی تکایا و کانون‌های قرآنی، ترجمه‌ی اذان به ترکی، بنزین ریختن بر آتش ملی‌گرایی ترکی و برجسته‌سازی این دو شعار عجیب بود: «چه خوشبخت است آن که می‌گوید من ترک هستم» و «یک ترک، به دنیا می‌ارزد».

حزب جمهوری خلق، در متن قانون اساسی ترکیه، دو اصل لائیسم و کمالیسم را به عنوان اصول لایتغیر قانون تعریف کرده و صراحتاً به این اشاره کرده که «هر کسی که با دولت ترکیه ارتباط شهروندی دارد، ترک است»! به عبارتی روشن و بر اساس این قانون، از دید موسسین و نظریه‌پردازان حزب جمهوری خلق، نه تنها کردها، اعراب، آشوریان، ارامنه، لازها و چرکزهای خود ترکیه «ترک» هستند، بلکه آن چند صد هزار نفر آواره سوری و مهاجر افغانستانی و اویغور و تاتار که در چند سال اخیر تابعیت ترکیه را دریافت کرده‌اند «ترک» هستند، حتی آن چند هزار ایرانی و عراقی و روسی که با خرید ملک ۲۵۰ هزار دلاری یا ۴۰۰ هزار دلاری، شهروند ترکیه شده‌اند، بله بله؛ آنها هم «ترک» هستند! از سال ۱۹۵۰ میلادی و پس از برافتادن عمر نظام تک حزبی و به قدرت رسیدن عدنان مندرس، حزب جمهور خلق در ورطه‌ی رکود و ناتوانی افتاد و در آخرین دهه‌ی سده‌ی بیستم در دوران بلنت اجوبت، در یک ائتلاف سست و موقت، مدتی دیگر بر صحنه ماند. اما با آغاز قرن بیست و یکم، حزب جمهوری خلق در خوشبینانه‌ترین حالت، همواره بین ۲۰ تا ۲۵ درصد آرای مردم را در اختیار داشته و پس از انتشار تصاویر غیراخلاقی دنیز بایکال رهبر سابق حزب در سال ۲۰۱۰ میلادی، شرایط برای این حزب قدیمی ترکیه، دشوارتر شد. اما کمال قیلچداراوغلو، با مشی اعتدالی و بردبارانه، در این ۱۳ سال، از حزب جمهوری خلق، کانون جدیدی ساخت که به معنای واقعی کلمه، در تضاد با تک‌صدایی و خودمحوری است.

در طول یک سال گذشته که او توانسته ۵ نفر از رهبران احزاب دیگر را با انواع و اقسام متفاوتی از باورهای سیاسی و فکری در زیر یک سقف گرد هم آورد، همواره این جمله را تکرار کرده است: «ترکیه مشکلات بزرگی دارد و هیچ‌کدام از ما به تنهایی نمی‌توانیم کشور را از این شرایط سخت خارج کنیم». این باور واقع‌گرایانه و عمل‌گرایی در اداره‌ی حزبی با دو جناح چپ کمالیست و ملی‌گرا، از قلیچداراوغلو سیاست‌مداری ساخته که بدون شک، علاوه بر حمایت کامل درون¬حزبی، از پشتیبانی بخش مدرن بازار و اقتصاد ترکیه برخوردار است. «انجمن صنعت‌گران و بازرگانان مستقل ترکیه» (TUSIAD)به عنوان مهم‌ترین نهاد اقتصادی بخش خصوصی ترکیه در کنار بخش مهمی از روشن‌فکران و جامعه‌ی دانشگاهی، هنرمندان، چپ‌ها و نیروهای کارگری، حامی قلیچدار اوغلو هستند و علاوه بر اینها، بخش مهمی از کردها، علویان و بخشی از محافظه‌کاران نیز به صف حامیان او پیوسته‌اند. این یعنی شکل‌گیری یک جریان سیاسی– اجتماعی و اقتصادی جدید در ترکیه که می‌تواند این کشور را در مسیر یک گفتمان و تحول پارادایمی جدید پیش ببرد. بنابراین مهم است که بدانیم، حزب جمهوری خلق با آن دیدگاه جزمی و نژادمحوری و کمالیستی، از چه گلوگاه‌ها و گردنه‌هایی گذر کرده که حالا می‌تواند هم با اسلام‌گرا و هم با لیبرال و غیره و ذالک، پشت یک میز بنشیند. این تحول جدید، علاوه بر الزامات و بایستگی‌های اقتصادی، زمینه‌ی اجتماعی و دموکراتیک برجسته‌ای دارد و حالا ترکیه، با ساختار سیاسی– حزبی نیرومند و نظام انتخاباتی پیشرو و پویای خود، در آستانه‌ی ورود به یک مسیر نوین قرار گرفته است.

ایران، به کدام ترکیه بیاندیشد؟

خیلی‌ها می‌پرسند که اردوغان برای ما بهتر است یا قلیچداراوغلو؟ می‌توان پاسخ‌های متفاوتی داد؛ می‌شود گفت که تحت یک شرایط خاص هر دو خوبند و در شرایطی دیگر هیچکدام. از دیدگاهی دیگر می‌شود گفت که خودمان برای خودمان بهتریم! ولی معمولاً در این بزنگاه‌ها، پرسش‌گران را خوش‌تر آن آید که تنها دست بر یک گزینه بگذاری و بگویی این! در این حالت باید گفت کار کردن با طیب یا کمال، دو حال و هوای متفاوت است و مزایا و نگرانی‌های جداگانه دارد. در پاسخ به کسانی که می‌گویند در هر حال اردوغان یک سیاست‌مدرا اسلام‌گرا است؛ باید گفت: اتفاقاً تجربه نشان داده که اردوغان اسلام‌گرا در پرونده‌هایی همچون سوریه و به ویژه در آستانه و ادلب، بارها تهران را در هم‌سویی عمل‌گرایانه با مسکو دور زد، در عراق و قفقاز و مناطق دیگر نیز دردسرهایی برای ایران درست کرد که لاجرم باید درز گرفت، در افغانستان نیز مشتاق بود که از بالای سر ایران جست بزند و رفیق شفیق طالبان شود! در ماجرای دورزدن تحریم؛ با ایران به شکلی ارزشمند و موقت همکاری کرد و در برخی ابعاد امنیتی نیز مشکلاتی پدید آمد که نیازمند ایضاحات مفصل نیست. اردوغان، در چند سال گذشته، تبدیل به سیاست‌مداری شده که حتی اعضای نزدیک تیم  خود او، به سختی می‌توانند با او کار کنند چه رسد به دوست و همسایه!

در مورد کیفیت روابط ایران و ترکیه در صورت پیروزی قلیچداراوغلو، باید به این نکته اشاره کرد که او قطعاً روابط نزدیکی با غرب برقرار می‌کند و از برخی جهات، همکاری و هماهنگی مستقیم و پویای ترکیه با آمریکا و اروپا، نیازمند رصد و ارزیابی مداوم است. اما از دیگر سو، قلیچداراوغلو به عنوان یک سیاست‌مدار مورد حمایت بازار، نه تنها خیال سرشاخ شدن با ایران را در سر ندراد، بلکه برای توسعه‌ی روابط تجاری و تحقق رویایی به نام احیای جاده‌ی ابریشم و اتصال بندر مرسین ترکیه به تبریز و مشهد  ترکمنستان و جغرافیای موسوم به جهان ترک، جویای همکاری ایران است. در ماجرای سوریه نیز، به جای حمایت تمام قد از معارضین سوری، تلاش برای بازگرداندن آوارگان سوری و برقرار یک رابطه‌ی محترمانه ولو نیم‌بند با دمشق، در دستور کار آنکارا خواهد بود. آیا این همه‌ی ماجراست؟ فراموش کردی که ترکیه عضو ناتو است و روابط نزدیکی با رژیم اسرائیل دارد؟ خیر! هفتاد سال از عضویت ترکیه در ناتو سپری شده و از زمان آغوش گشودن عثمانی به روی یهودیان رانده شده از اسپانیا، روزگاری دراز سپری شده است. اما اینها فرع ماجراست؛ اصل ماجرا آن چیزی است که ارتباط تنگاتنگی با چهار بند زیر دارد که در واقع بندهای پایانی این نوشتار خواهند بود:

۱. نفوذ و قدرت‌نمایی در گستره‌ی جغرافیایی کشورهای ترک‌زبان، یکی از اهداف استراتژیک مهم ترکیه است. بنابراین، ایران باید تکلیف خود را با این مساله روشن کند. آیا می‌توان جسورانه وارد شد و در کنار همکاری، رقابت را هم به شکل صحیح پیش برد؟ آیا می‌توانیم زیرساخت ریلی و جاده‌ای و گمرکی را تقویت کنیم و کره بگیریم؟ یا قرار است گوشه‌ای بایستیم و نگران باشیم؟

۲. جذابیت‌های گردشگری و اجتماعی و اقتصادی ترکیه، خیل کثیری از ایرانیان را به سوی خود کشانده است. صحبت فقط از فرد و دانشجو و خانواده نیست! داریم از کوچ شرکت‌ها و ثروت‌ها سخن می‌گوییم! تدبیری داریم یا نه؟

۳. در صورت پیروزی قلیچداراوغلو و با در نظر گرفتن وضعیت عربستان سعودی، معادلات رقابت منطقه‌ای بین اضلاع مثلث تهران، ریاض، آنکارا، به سود رقبای ایران تغییر خواهد کرد و در این میان، اقتصاد و سیاست خارجی، محوریت ویژه‌ای خواهد داشت.

۴. انتخابات در ترکیه، بر اساس مکانیسم‌های مدرن، ابزارهای دقیق و کارآمد و اطلاع‌رسانی سریع و بی‌شائبه برگزار خواهد شد. آیا ما نیز حاضریم که در انتخابات پیش رو، دست کم در برخی مسائل مقدماتی و مبنایی، تغییراتی به وجود آوریم یا نه؟

انتهای پیام

دکمه بازگشت به بالا