یادگیری مشاهدهای بندورا
یادگیری مشاهدهای نوعی نظریه یادگیری است که توسط آلبرت بندورا در مقابل یادگیری تقلیدی مطرح شده است. این باور که انسان از طریق مشاهده رفتار دیگران میآموزد، یک باور قدیمی است و نظریهای بدیهی عنوان شده است و این طور فرض میشود که یک تمایل طبیعی در انسانها برای تقلید آنچه در دیگران مشاهده میکنند، وجود دارد. با توجه به مد ، لباس پلیس دخترانه متنوعی برای گروههای سنی مختلف طراحی میشوند . فعل و انفعالاتی که در مغز هنگام مشاهده صورت میگیرد، مربوط به نورونها (سلولهای عصبی) هستند. یادگیری به روشهای مختلف انجام میشود. در این مقاله از نگاهی داریم به یکی از این روشها به نام یادگیری مشاهدهای بندورا.
نوعی از نوررونها نورون آینهای نامیده میشود. این نورونها زمانی در مغز فعال میشوند که فرد عملی انجام میدهد یا آنچه را که فردی دیگر انجام میدهد، مشاهده میکند. در این شرایط حرکت این نورونها شدیدتر از زمانهای دیگر است. نقش این نورونها این است که در یک تعامل اجتماعی عمل فرد مشاهدهکننده را به عمل فرد مورد مشاهده نزدیک میکنند. به عبارت دیگر مطابقت دادن اساسیترین ویژگی نورونهای آینهای است. این نورونها مشاهدهگر را قادر میسازند تا از طریق مطابقت دادن رفتار حرکتی خود با رفتار فرد مورد مشاهده آن رفتار را بفهمد زیرا فرد در همان موقعیت قرار میگیرد. نقش دیگر نورونهای آینهای مربوط به حیطه اجتماع است.
به نظر می رسد انسانها به شدت تمایل دارند در تعاملات اجتماعی رفتارهای خود را با دیگران همسو سازند. بنابراین مشاهده و تقلید فطری است ولی تأکید بر فطری بودن این نوع یادگیری باعث شد که مدت زیادی این روش مورد توجه قرار نگیرد و برای یادگیری بهتر به آن تکیه نشود. جدای از فطری بودن آن میتوان از این روش در جهتدهی مثبت یادگیری کودکان یاری گرفت. این روش در فعالیتهای بدنی و ورزشی نیز بسیار پرکاربرد است. با یک مثال با روند شکلگیری این نوع یادگیری آشنا میشویم: فرض کنید سه کودک چهار ساله به همراه مربی خود در یک اتاق هستند. یکی از آنها کنار مربی نشسته، دومی با عروسکی بازی میکند و سومی وسیلهای فلزی را وارد پریز برق میکند. هر کدام از این اتفاق چیزی خواهند آموخت.
کودکی که دچار برقگرفتگی شده میآموزد از پریزهای برق دوری کند. کودکی که کنار مربی بوده ممکن است یاد بگیرد که در کنار بزرگترها ماندن باعث ایمنی میشود و کودکی که با عروسک بازی میکرد، ممکن است از آن نوع عروسک برای همیشه وحشت داشته باشد چرا که خاطره آسیب دیدن دوستش با بازی با عروسک همزمان بوده است. مربی میتواند با عکسالعمل خود یادگیریها را جهتدهی کند و در راستای مثبت قرار دهد تا یادگیری مؤثر باشد، نه آسیبزا. البته این نوع یادگیری تا بزرگسالی نیز مورد استفاده قرار میگیرد. الگو هر چیزی میتواند باشد؛ شخص، فیلم، برنامه تلویزیونی، نمایش، عکس و… بنابراین توجه به آنچه کودک میبیند و با آن ارتباط برقرار میکند، ضروری است و بهتر است که کودک را در معرض الگوهای مثبت قرار دهیم تا آموزشهای بهتری دریافت کند.
مشاهدههای روزانه هر چند کوچک و کماهمیت بر شکلگیری پایههای شناختی کودکان تأثیر بسزایی دارد. نکته حائز اهمیت در این نوع یادگیری این است که وقتی یادگیری مشاهدهای در حال انجام است، به این صورت نیست که قطعاً عمل تقلید صورت گیرد. بدین معنی که کودکان هنگام مشاهده عملی حتماً تمایل به انجام مو به موی آن ندارند، بلکه آنچه را آموختهاند، بر اساس شناختهای خود پردازش میکنند. مثلاً وقتی که کودک فیلمی را مشاهده میکند که شخصی به قصد بازی با یک مار به آن دست میزند و آسیب میبیند، اگر در موقعیتی قرار بگیرد که جایی ماری ببیند، آن رفتار را تقلید نمیکند بلکه این شناخت را پیدا کرده که مار خطرناک است و دست زدن به آن عقلانی نیست. کودکان از طریق مشاهده الگوها بهخصوص زمانی که هنوز قادر به سخن گفتن نیستند، آموزش میبینند.
بنابراین علاوه بر کنترل مشاهدات کودک باید به پردازش آنچه دیده است نیز توجه داشته باشیم و اگر این احتمال داده شد که پردازش عمل مشاهده شده به سمت منفی و مخرب سوگیری دارد، باید به اصلاح آن به وسیله صحبت یا نشان دادن مشاهدات دیگر مبادرت ورزید. لباس راهنمایی یکی از ابزارهای ارتباط غیرکلامی است که میتواند شخصیت فرد را نشان دهد . مثلاً «من خیلی خوشحال میشوم وقتی میبینم دوستت اینقدر مؤدب است و به بزرگترها سلام میکند.» اگر مشاهده منفی بوده و احتمال میدهید کودک آسیبی ببیند، در مورد روشهای جایگزین صحبت و از این واژهها استفاده کنید: «درست است که دوستت جیغ زد و به عقب پرت شد ولی اگر با وسیله فلزی به پریز برق نزدیک نمیشد، این اتفاق برایش نمیافتاد.
به این ترتیب میتوان از این توانایی فطری در راستای یادگیری بهتر استفاده کرد. مشاهده یکی از مهمترین ابزارهای انسان برای ارتباط با محیط است و یادگیری مشاهدهای نوعی از یادگیری است که با جهتدهی به آن میتوان رفتارهای اجتماعی و حرکات بدنی را به خوبی به کودکان آموزش داد. یادگیری به روشهای مختلف انجام میشود. در این مقاله از جعبه ابزار ذهنی نگاهی داریم به یکی از این روشها به نام یادگیری مشاهدهای بندورا. با یک مثال با روند شکلگیری این نوع یادگیری آشنا میشویم: فرض کنید سه کودک چهار ساله به همراه مربی خود در یک اتاق هستند. یکی از آنها کنار مربی نشسته، دومی با عروسکی بازی میکند و سومی وسیلهای فلزی را وارد پریز برق میکند.
کودکی که دچار برقگرفتگی شده میآموزد از پریزهای برق دوری کند. کودکی که کنار مربی بوده ممکن است یاد بگیرد که در کنار بزرگترها ماندن باعث ایمنی میشود و کودکی که با عروسک بازی میکرد، ممکن است از آن نوع عروسک برای همیشه وحشت داشته باشد چرا که خاطره آسیب دیدن دوستش با بازی با عروسک همزمان بوده است. یادگیری مشاهده ای نوعی روش یادگیری است که شامل مشاهده و الگوبرداری از رفتار، نگرش یا عبارات عاطفی افراد دیگر می باشد. اگرچه معمولاً معتقدند که فرد در این نوع یادگیری تقلید میکنند و عینا انجام می دهند اما آلبرت بندورا روانشناسی که به طور گسترده در این حوزه فعالیت داشت بیان می کند که افراد ممکن است بهجای تقلید از رفتار، به سادگی رفتار را از طریق مشاهده بیاموزند.
وی همین طور تاکید داشت که در هر شکل مشاهده و الگوسازی رفتار چهار مرحله لازم الاجراست وجود دارد: فرایند توجه، فرایند به یادسپاری، فرایند بازتولید حرکتی و فرایند انگیزشی-تقویتی. به عنوان مثال، کودکان با مشاهده ی رفتار والدین خویش با یکدیگر عینا آن رفتار را تقلید کرده و در عمل ابراز می کنند. لباس خلبانی کودکانه برای کودکان در مراسمات رسمی و جشنهای خاص استفاده میشوند . کودکان با مشاهده نحوه تعامل والدین و سایر مراقبان با یکدیگر یاد می گیرند که چگونه رفتار کنند و به دیگران پاسخ دهند در نتیجه این مسئله در روند اجتماعی شدن نیز نقش مهمی دارد. مربی میتواند با عکسالعمل خود یادگیریها را جهتدهی کند و در راستای مثبت قرار دهد تا یادگیری مؤثر باشد، نه آسیبزا.
آلبرت بندورا روانشناس سرشناس و معروفی بود که نظریه یادگیری اجتماعی را در روانشناسی مطرح نمود و این نظریه بعدها به نظریه شناختی اجتماعی تغییر نام داد. با توجه به کاربرد فراوان تبیین های مورد نیاز در حوزه مسائل روانشناسی اجتماعی، این علم نوپا از نظریات و تحقیقات بندورا بهره ی فراوانی برده است. بنا به این نظریه، یادگیری از راه مشاهده (Observation)، تقلید (Imitation) و الگوبرداری (Modeling) انجام می گیرد و به عامل تقویتی که ثورندایک و اسکینر بر آن تاکید داشتند و اساس نظریات خود را بر این عامل استوار کرده بودند، نیازی ندارد. بندورا بیان کرد که شاید بیشتر اوقات یادگیری از طریق مشاهده صورت می گیرد. او و همکارانش نشان دادند که ما به طور طبیعی تمایل به یادگیری مشاهده ای داریم.