خلاصه کتاب خاص بودن یا معمولی ماندن (گرنت کاردون)
خلاصه کتاب خاص بودن یا معمولی ماندن ( نویسنده گرنت کاردون )
کتاب «خاص بودن یا معمولی ماندن» از گرنت کاردون، دریچه ای به سوی ذهنیتی است که افراد را از مسیر عادی زندگی خارج کرده و به سمت موفقیت های بی حدوحصر سوق می دهد. این اثر، خواننده را به پذیرش وسواس مثبت فرامی خواند، نیرویی که نه تنها باعث فرسودگی نمی شود، بلکه منبع بی پایان انرژی و خلاقیت است و او را به سوی اهدافی بزرگ تر از تصور هدایت می کند.
آیا از نتایج متوسط در زندگی و کسب وکار خود خسته شده اید؟ آیا احساس می کنید پتانسیل های بی شماری درونتان نهفته است که تاکنون فرصت شکوفایی پیدا نکرده اند؟ بسیاری از ما در مسیری گام برمی داریم که جامعه آن را معمولی نامیده است؛ مسیری که با اهداف کوچک، ترس از شکست و تلاش های نصفه نیمه تعریف می شود. اما گرنت کاردون، کارآفرین و نویسنده برجسته، در کتاب تأثیرگذار خود، «خاص بودن یا معمولی ماندن»، پیله این عادت های معمولی را پاره می کند و بینشی جسورانه برای دستیابی به اوج های بی سابقه ارائه می دهد.
این مقاله تنها یک خلاصه ساده از کتاب نیست، بلکه تحلیلی عمیق و کاربردی از جوهره اصلی آن است که به شما کمک می کند مفاهیم کلیدی را درک کرده و آن ها را به بینش های قابل اجرا در زندگی و کسب وکار خود تبدیل کنید. با مطالعه این خلاصه، به درکی تازه از مفهوم وسواس مثبت دست خواهید یافت، خواهید آموخت چگونه اهداف خود را ۱۰ برابر بزرگ تر تعیین کنید، ترس هایتان را به سوخت موفقیت تبدیل کنید، سرمایه گذاری های هوشمندانه انجام دهید، یک تیم وسواسی بسازید و از انتقادات به نفع خود استفاده کنید. هدف نهایی این است که دیدگاه شما نسبت به کار، زندگی و اهدافتان متحول شود و مسیری را در پیش بگیرید که فراتر از حد متوسط است.
گرنت کاردون: استادی از دنیای عمل
گرنت کاردون، نامی آشنا در دنیای کارآفرینی، فروش و توسعه فردی است. او نه صرفاً یک نویسنده تئوریسین، بلکه یک کارآفرین سریالی، سرمایه گذار و سخنران انگیزشی است که موفقیت های چشمگیرش در دنیای واقعی، به فلسفه هایش اعتبار می بخشند. کاردون نویسنده چهار کتاب پرفروش نیویورک تایمز از جمله «قانون ۱۰ برابر» و «بفروش یا فروخته شو» است که هر یک به نوبه خود، چارچوب های ذهنی سنتی را به چالش کشیده اند.
او کار خود را از صفر آغاز کرد و با پشتکار و ذهنیت منحصر به فرد خود، امپراتوری های تجاری متعددی را بنا نهاد؛ از املاک و مستغلات گرفته تا رسانه و آموزش. تجربیات او، درس هایی عملی و ملموس را ارائه می دهند که از دل چالش ها و موفقیت های واقعی بیرون آمده اند. کاردون بر این باور است که موفقیت اتفاقی نیست، بلکه نتیجه مستقیم ذهنیت، اقدام گسترده و پیگیری وسواس گونه اهداف است. او نه تنها راه و روش دستیابی به ثروت و موفقیت را آموزش می دهد، بلکه خود نمونه زنده ای از فلسفه هایی است که ترویج می کند، و به همین دلیل، شنیدن سخنان او برای هر کسی که به دنبال فراتر رفتن از حد متوسط است، ارزشمند خواهد بود.
وسواس مثبت: کلید آزادی و انرژی بی پایان
در نگاه اول، واژه وسواس ممکن است تداعی گر مفاهیم منفی باشد؛ چیزی که فرد را خسته و فرسوده می کند. اما گرنت کاردون تعریفی کاملاً متفاوت و انقلابی از آن ارائه می دهد: «وسواس مثبت». این وسواس، نه یک بیماری روانی، بلکه یک نیروی محرک قوی و ضروری برای دستیابی به موفقیت های بی حدوحصر است. به گفته کاردون، وسواس مثبت یعنی تمرکز شدید و بی وقفه بر روی اهداف، با اشتیاقی سوزان که هرگز فروکش نمی کند. این نوع وسواس، به جای فرسودگی، منبعی بی پایان از انرژی و انگیزه برای فرد ایجاد می کند.
او به چالش می کشد ایده سنتی «زندگی متعادل» را که بسیاری از افراد به آن پایبند هستند. کاردون معتقد است تلاش برای تقسیم یکسان انرژی و زمان بین کار، زندگی شخصی، سرگرمی و استراحت، در واقع شما را در حد متوسط نگه می دارد. او می گوید: «شما برای داشتن شغل، پول، سلامتی، زندگی خانوادگی شاد و ایمان قوی باید هر لحظه سخت کار کنید، بنابراین به اشتیاق همراه با وسواس نیاز دارید.» از نظر او، تعادل واقعی زمانی به دست می آید که فرد با وسواسی مثبت به سمت اهداف بزرگ خود حرکت می کند و این حرکت، انرژی و تعادل را به صورت طبیعی به ارمغان می آورد، نه از طریق تقسیم بندی مصنوعی زمان. این وسواس، به شما اجازه می دهد تا از هر ثانیه بهترین بهره را ببرید و زندگی ای سرشار از هدف و دستاورد داشته باشید، حتی اگر این به معنای ترکیب اوقات فراغت با خانواده و فعالیت های حرفه ای باشد.
اهداف بزرگ تر از زندگی: فراتر از بازنشستگی
بسیاری از افراد هدف نهایی خود را «بازنشستگی و استراحت» تعیین می کنند؛ تصویری از یک زندگی آرام و بی دردسر در سال های پایانی. اما گرنت کاردون این طرز فکر را به شدت به چالش می کشد و آن را محدودکننده می داند. او معتقد است که اهداف ما باید آنقدر بزرگ باشند که حتی فراتر از طول عمر ما نیز ادامه یابند و ما را به سوی آینده ای بی حدوحصر سوق دهند. کاردون فلسفه «قانون ۱۰ برابر» خود را در اینجا به کار می گیرد؛ اینکه اهداف خود را ۱۰ برابر بزرگ تر از آنچه فکر می کنید ممکن است، تعیین کنید و سپس برای رسیدن به آن، ۱۰ برابر بیشتر تلاش کنید.
او با مثال هایی از زندگی خود این ایده را تقویت می کند. در یک مقطع، او مالک ۱۰۰ واحد آپارتمان بود، اما بلافاصله هدف خود را به ۵۰۰ واحد و سپس به ۴۵۰۰ واحد رساند. این جاه طلبی بی نهایت او را به سمت گسترش مداوم و فراتر رفتن از مرزهای معمول سوق داد. او می پرسد: «وقتی می توانید یک میلیون دلار به دست آورید، چرا یک هدف جدید یک میلیاردی تعیین نکنید؟» این نوع هدف گذاری بزرگ، نه تنها شما را هیجان زده می کند که هر روز صبح از خواب بیدار شوید، بلکه باعث می شود به تمام سازمان های خیریه و شبکه های ایمنی فکر کنید که می توانید برای نسل های آینده فراهم آورید.
کاردون همچنین بر جسارت در وعده دادن و اقدام سریع تأکید می کند. او به نمونه هایی مانند اپل اشاره می کند که بارها ثابت کرده اند اول بودن و جسور بودن در نوآوری، مهم تر از کمال گرایی است. یا تیم فوتبال نیوانگلند پاتریوتز که با وعده های بلندپروازانه مالک خود، رابرت کرافت، به موفقیت های بزرگی دست یافتند. این مثال ها نشان می دهند که داشتن اهداف بزرگ و جسورانه، الهام بخش تیم و افراد برای ارائه ۱۱۰ درصد توانایی هایشان است و اینگونه می توان به اوج هایی رسید که قبلاً غیرممکن به نظر می رسیدند. این رویکرد، شما را درگیر یک «نمایش مداوم» می کند که هر هدف، جسورانه تر از قبلی است و شما را به سمت یک زندگی واقعاً استثنایی سوق می دهد، نه به سمت رکود و افسردگی پس از بازنشستگی.
آغوش کشیدن ترس: سوخت موفقیت
ترس، احساسی طبیعی است که هنگام قدم گذاشتن فراتر از منطقه راحتی خود تجربه می کنیم. اما گرنت کاردون معتقد است که نباید اجازه داد ترس مانع پیشرفت شود. او ترس را نه یک مانع، بلکه یک نشانگر مهم می داند که به شما می گوید در مسیر درستی قرار گرفته اید و به خودتان فشار می آورید. کاردون دو نوع اصلی ترس را شناسایی می کند: ترس از طرد شدن و ترس از شکست، و تأکید می کند که برای موفقیت، باید با هر دو مقابله کرد و آن ها را در آغوش گرفت.
داستان جی. کی. رولینگ، خالق هری پاتر، بهترین نمونه در این زمینه است. او قبل از پذیرش اولین کتابش، ۱۲ بار از سوی ناشران مختلف رد شد. اگر او اجازه می داد ترس از شکست یا طرد شدن، او را متوقف کند، هرگز به موفقیت عظیم خود دست نمی یافت و دنیای هری پاتر شاید هرگز خلق نمی شد. کاردون می گوید: «اگر هر از گاهی احساس ترس نمی کنید، ممکن است به این معنی باشد که در حال تبدیل شدن به یک ماهی بزرگ در یک حوض کوچک هستید، که باید از آن اجتناب کنید زیرا با عدم رشد شما همراه است.»
پذیرش ترس به معنای داشتن یک طرز فکر صحیح است که می تواند به شما مزیت روانی بدهد. خود کاردون پس از بحران اقتصادی سال ۲۰۰۸، در حالی که همه از آینده می ترسیدند، تصمیم گرفت از این ترس به عنوان انگیزه ای برای تهاجمی تر شدن در فروش و گسترش حضور خود در بازار استفاده کند. او این ترس را به سوختی برای پیشروی تبدیل کرد و در نتیجه، در بازارهایی گسترش یافت که دیگران از ورود به آن ها وحشت داشتند. این رویکرد نه تنها به او کمک کرد تا از رکود خارج شود، بلکه او را در مسیر رشد بی سابقه قرار داد. ترس، هنگامی که به درستی مدیریت شود، می تواند نیروی محرکه ای برای جسارت، نوآوری و رسیدن به اوج های جدید باشد.
سرمایه گذاری بی وقفه: پول خود را به کار بگیرید
در نگاه گرنت کاردون، پول بلااستفاده، پول بی فایده است. او به شدت با مفهوم سنتی «پس انداز کردن پول» مخالف است و معتقد است که تمرکز اصلی باید بر «هزینه کردن برای رشد و توسعه» باشد. پول زمانی ارزشمند است که به حرکت درآید و به رشد شما کمک کند. این دیدگاه، نه تنها یک فلسفه مالی، بلکه یک استراتژی عملی برای رسیدن به موفقیت های بی حدوحصر است.
کاردون توصیه می کند که ۳۰ تا ۴۰ درصد از سود خود را بلافاصله در فرصت های توسعه و گسترش کسب وکار سرمایه گذاری کنید. این می تواند شامل ورود به بازارهای جدید، توسعه محصولات جدید یا ارتقاء زیرساخت ها باشد. او همچنین بر اهمیت سرمایه گذاری در تبلیغات و بازاریابی تأکید می کند و می گوید: «به طور کلی، پولی که برای بازاریابی، تبلیغات و رسانه های اجتماعی خرج می شود هرگز هدر نمی رود.» او معتقد است که وقتی تبلیغات به درستی کار کند و برند شما به یک نام آشنا تبدیل شود، فرصت های توسعه ای که قبلاً دست نیافتنی به نظر می رسیدند، به سرعت خودشان را نشان خواهند داد.
پول زمانی اهمیت دارد که به رشد شما کمک کند.
این فلسفه با منطق مالیاتی نیز همخوانی دارد؛ زیرا سودی که مجدداً در شرکت سرمایه گذاری می شود، معمولاً مشمول مالیات نمی شود و در بلندمدت، ارزش این سرمایه گذاری ها چندین برابر افزایش می یابد. درسی که از این بخش می آموزیم این است که باید دائماً مراقب فرصت های رشد و سرمایه گذاری باشیم و به سرعت برای آن ها اقدام کنیم. توقف پس انداز صرف و شروع به سرمایه گذاری فعال، کلید آزاد کردن پتانسیل مالی و رشد تصاعدی است.
ساختن تیم وسواسی: پایان نمایش تک نفره
یکی از بزرگ ترین محدودیت ها در مسیر موفقیت، تلاش برای انجام همه کارها به تنهایی است. گرنت کاردون این رویکرد را «نمایش تک نفره» می نامد و معتقد است که چنین رویکردی مانع اصلی رشد و دستیابی به اهداف بزرگ است. بسیاری از شرکت ها، به خصوص در مراحل اولیه، بر پایه تلاش های یک نفر اداره می شوند، اما این مدل به سرعت به سقف خود می رسد و مانع از گسترش واقعی می شود. کاردون، این درس را خودش به سختی آموخت؛ او سال ها تلاش کرد تا همه کارها را به تنهایی انجام دهد، تا اینکه دریافت مسئولیت پذیری واقعی به معنای تفویض اختیار موثر و استخدام افراد مناسب برای کمک به کسب درآمد است.
او تأکید می کند که ساختن یک تیم وسواسی، نه تنها استخدام افراد، بلکه ایجاد فرهنگی است که در آن همه اعضا به اندازه خود شما به اهداف کسب وکار متعهد باشند. کاردون برای حفظ کنترل و تعهد در تیم، روش های خاصی دارد. او به تماس های فروش اعضای تیم گوش می دهد تا اطمینان حاصل کند که آن ها با همان اشتیاق و انگیزه او به فروش محصول می پردازند. همچنین، او پیام های قدردانی شخصی برای کارکنانی که عملکرد برجسته ای دارند ارسال می کند، حتی اگر هزاران مایل از دفتر دور باشد. این برخوردهای صادقانه و شخصی، تعهد کامل را تضمین می کند و حس تعلق و مشارکت را در تیم پرورش می دهد.
کاردون یادآور می شود که استخدام یک نفر، به معنای یک توافق دوطرفه است؛ کارکنان وظایف مشخصی را انجام می دهند و در ازای آن حقوق و رفتار منصفانه دریافت می کنند. اگر کارمندی نتواند سهم خود را در این معامله حفظ کند، نباید از رها کردن او و جایگزینی با فردی بهتر، احساس بدی داشت. هدف این است که تیمی بسازید که به اندازه شما نسبت به کسب وکار و اهداف آن وسواس و اشتیاق داشته باشد. این رویکرد، نه تنها بار را از دوش رهبر برمی دارد، بلکه پتانسیل رشد و موفقیت سازمان را به صورت نمایی افزایش می دهد و مسیر رسیدن به اوج های جدید را هموار می کند.
منتقدان و مخالفان: تبلیغات رایگان شما
در مسیر اوج گیری و دستیابی به موفقیت های بزرگ، مخالفان و منتقدان همیشه ظاهر می شوند. اما گرنت کاردون به جای اینکه آن ها را تهدید بداند، از آن ها استقبال می کند و معتقد است که «چیزی به نام تبلیغات بد وجود ندارد». او مخالفان را نه دشمن، بلکه منبعی برای تبلیغات رایگان و فرصتی برای رشد می بیند. در دنیای امروز با وجود شبکه های اجتماعی، راه های زیادی برای افراد مخالف وجود دارد که شما را مورد انتقاد قرار دهند. اما بهترین راه مقابله با آن ها، تلاش برای ساکت کردنشان نیست، بلکه شکرگزاری از حضورشان است.
کاردون می گوید: «هر چه افراد مخالف بیشتری داشته باشید، موفق تر خواهید بود.» وقتی کسی از شما انتقاد می کند، به این معنی است که شما را به عنوان یک نیروی پیشرو و تأثیرگذار در بازار می بیند. هیچ کس وقت خود را صرف انتقاد از یک کسب وکار بی اهمیت یا یک فرد معمولی نمی کند؛ فقط افراد موفق هستند که شایسته ترول ها و انتقادهای شدید می شوند. به بیان دیگر، انتقادات نشانه ای از بزرگی و تأثیرگذاری شماست.
چیزی به نام تبلیغات بد وجود ندارد.
او همچنین بیان می کند که افراد مخالف می توانند به ما کمک کنند تا انعطاف پذیرتر شویم. درست مانند قلدرها در دوران مدرسه که ناخواسته نقشی در شکل گیری شخصیت ما ایفا می کنند، انتقادات نیز می توانند منجر به ایجاد تنظیمات و بهبودهایی در محصولات یا خدمات ما شوند. البته، این بدان معنا نیست که هر انتقادی سازنده است، اما حتی کلمات منفی نیز، اگر به درستی تحلیل شوند، می توانند به شما کمک کنند تا نقاط ضعف را شناسایی کرده و آن ها را برطرف کنید. پذیرش و استفاده از انتقادات، بخشی از ذهنیت وسواسی است که شما را به سمت پیشرفت مداوم و اوج گیری بی وقفه سوق می دهد.
همیشه خاص بمانید: اوج گیری مداوم
خاص بودن یک مقصد نیست، بلکه یک مسیر دائمی از رشد و پیشرفت است. گرنت کاردون بر این ذهنیت تأکید می کند که برای دستیابی به موفقیت های واقعی و پایدار، باید همواره انتظارات بسیار بالایی از خود و شرکت خود داشته باشید، حتی اگر این اهداف در ابتدا غیرممکن به نظر برسند. این اهداف بزرگ، نیروی محرکه اصلی برای کار خستگی ناپذیر و سوق دادن شما به سمت نتایج استثنایی هستند.
یکی از نکات کلیدی که کاردون بر آن پافشاری می کند، اهمیت اولویت بندی و دوری از اتلاف وقت بر روی کارهایی است که به وسواس اصلی شما دامن نمی زنند. او مثال می زند که نباید کارهای روزمره و خانه (مانند تمیز کردن ماشین، چمن زنی یا جاروبرقی آپارتمان) به زمان باارزشی تبدیل شوند که باید آن را صرف دنبال کردن رویاهای بزرگتر و اهداف مهم تر کنید. به جای صرف زمان و انرژی بر روی کارهای کم ارزش که با مجموعه مهارت های اصلی شما مطابقت ندارند یا برنامه هایتان را به جلو نمی برند، باید آن ها را به دیگران واگذار کنید. پرداخت هزینه به شخص دیگری برای انجام این امور، در بلندمدت به شما اجازه می دهد تا بر روی کارهایی تمرکز کنید که بیشترین بازدهی و تأثیر را در مسیر رسیدن به اهدافتان دارند.
اگر می خواهید به سطح بعدی برسید، باید وسواس داشته باشید.
نتیجه نهایی فلسفه وسواس، نه تنها دستیابی به اهداف بزرگ، بلکه یک زندگی واقعاً استثنایی است که در آن فرد دائماً در حال یادگیری، پیشرفت و خلق ارزش است. این ذهنیت رشد دائمی، به شما اجازه می دهد تا از متوسط بودن فراتر رفته و به پتانسیل واقعی خود دست یابید، و اینگونه می توانید همیشه خاص بمانید.
نکات کلیدی و درس های آموخته شده از خلاصه کتاب
کتاب «خاص بودن یا معمولی ماندن» گرنت کاردون، مجموعه ای از درس های قدرتمند و عمل گرایانه را ارائه می دهد که برای هر کسی که به دنبال فراتر رفتن از حد متوسط است، حیاتی است. در اینجا مهم ترین نکات و ایده های اصلی کتاب را مرور می کنیم:
- وسواس مثبت، تنها گزینه شماست: برای دستیابی به موفقیت های بی حدوحصر، باید وسواسی مثبت و سازنده داشته باشید. این وسواس نه تنها شما را خسته نمی کند، بلکه به شما انرژی و تعادل می بخشد.
- اهداف ۱۰ برابر بزرگ تر تعیین کنید: از هدف گذاری های کوچک و معمولی دوری کنید. اهداف شما باید آنقدر بزرگ باشند که شما را به چالش بکشند و الهام بخش یک اقدام بی وقفه شوند.
- ترس را در آغوش بگیرید: ترس نشانه ای از آن است که شما در حال فشار آوردن به خودتان و پیشروی هستید. آن را به سوختی برای تهاجم و پیشروی تبدیل کنید.
- پول خود را سرمایه گذاری کنید، نه پس انداز: پول بلااستفاده، پول بی فایده است. ۳۰ تا ۴۰ درصد از سود خود را در رشد و توسعه کسب وکارتان، به ویژه در بازاریابی و تبلیغات، سرمایه گذاری کنید.
- یک تیم وسواسی بسازید: نمی توانید همه کارها را به تنهایی انجام دهید. مسئولیت پذیری واقعی به معنای تفویض اختیار موثر و ساختن تیمی است که به اندازه شما به اهداف متعهد باشند.
- منتقدان، تبلیغات رایگان شما هستند: از مخالفان و انتقادات استقبال کنید. آن ها نشانه ای از موفقیت و تأثیرگذاری شما هستند و می توانند فرصتی برای بهبود و رشد فراهم آورند.
- همیشه در حال رشد باشید: خاص بودن یک مسیر دائمی از یادگیری و پیشرفت است. وقت خود را برای کارهای کم ارزش تلف نکنید و همواره بر روی کارهایی تمرکز کنید که به وسواس اصلی شما دامن می زنند.
برای شروع همین حالا، می توانید سه قدم فوری زیر را بردارید:
- لیستی از اهدافتان را تهیه کنید و هر کدام را حداقل ۱۰ برابر بزرگ تر از آنچه تاکنون فکر می کردید، بازنویسی کنید.
- یک ترس بزرگ که مانع پیشرفت شماست را شناسایی کنید و یک گام کوچک برای مقابله با آن بردارید.
- حداقل یک کار کم اهمیت در زندگی یا کسب وکار خود را شناسایی کرده و تصمیم بگیرید آن را به شخص دیگری واگذار کنید یا به طور کامل حذف کنید.
چرا باید کل کتاب خاص بودن یا معمولی ماندن را بخوانید؟ (حتی پس از این خلاصه)
با وجود اینکه این خلاصه تلاش کرده است جوهره اصلی و نکات کلیدی کتاب «خاص بودن یا معمولی ماندن» اثر گرنت کاردون را به شما ارائه دهد، اما خواندن کل کتاب تجربه و درکی عمیق تر را به ارمغان می آورد. کتاب اصلی سرشار از جزئیات بیشتر، مثال های ملموس، داستان های الهام بخش از زندگی خود کاردون و تمرین های عملی است که به شما کمک می کند فلسفه های او را به طور کامل درک کرده و آن ها را در زندگی خود پیاده سازی کنید. عمق روایت ها و صراحت بی نظیر نویسنده، حس همراهی و انگیزه ای پایدار را در خواننده ایجاد می کند که صرفاً با مطالعه خلاصه به دست نمی آید. اگر به دنبال تحولی بنیادین در ذهنیت و اقدامات خود برای رسیدن به موفقیت های بی سابقه هستید، مطالعه کامل این کتاب گام بعدی ضروری برای شما خواهد بود.
نتیجه گیری و فراخوان به عمل
در دنیایی که متوسط بودن به یک هنجار تبدیل شده است، گرنت کاردون به ما یادآوری می کند که انتخاب واقعی با ماست: «خاص باشید یا معمولی بمانید». فلسفه «وسواس مثبت» او، نه یک تئوری انتزاعی، بلکه یک نقشه راه عملی برای فراتر رفتن از محدودیت ها و دستیابی به پتانسیل کامل وجودی است. این کتاب به ما می آموزد که ترس، شکست و حتی منتقدان، همگی می توانند به سوختی برای پیشرفت تبدیل شوند، به شرط آنکه آن ها را با ذهنیتی وسواسی در آغوش بگیریم.
مسیر خاص بودن، یک سفر مداوم از هدف گذاری های بزرگ، اقدام بی وقفه، سرمایه گذاری هوشمندانه و ساختن تیمی متعهد است. این انتخاب، شما را به سوی یک زندگی پر از هدف، انرژی و دستاوردهای بی حدوحصر سوق می دهد. همین حالا شروع کنید؛ اهداف بزرگ تری تعیین کنید، وسواس را بپذیرید و با جسارت و قاطعیت به سمت آن ها حرکت کنید. وقت آن رسیده که از پیله معمولی بودن خارج شوید و زندگی ای را خلق کنید که همیشه رؤیایش را داشته اید.